می‌پرسم در این گفتگو از شما با چه عنوانی یاد کنیم؟ تأملی می‌کند. می‌گوید شاید روزنامه‌نگارِ سابق و پژوهشگر فعلی بد نباشد! روزنامه‌نگارِ سابق که روزی روزگاری در «کومه‌ی پادشاه» زندگی می‌کرد، حالا از پسِ سال‌ها دست ما را می‌گیرد، به کوچه‌باغ‌های چند دهه قبل می‌برد و با ما از نگرانی درباره «هویت» سخن می‌گوید.

نام سیدعمادالدین قرشی با سردبیری «کومه‌شه» -یکی از فاخرترین مجلات سمنان که چند سال قبل تعطیل شد- گره خورده؛ همین را بهانه کردیم تا با او درباره سمنان و کومه‌شه گپی بزنیم و او هم متواضعانه این دعوت را پذیرفت. بی‌درنگ شما را به مطالعه این گفتگو دعوت می‌کنیم:

بی‌رسانه: وقتی از سمنان یاد می‌کنید، چه چیزی درباره آینده این استان شما را نگران می‌کند؟

من سیدعمادالدین قرشی هستم و پدر و مادرم، هردو اصالتا سمنانی هستند؛ بنابراین از کودکی، در سال، چند هفته‌ای را در سمنان گذرانده‌ام و در دوران دانشجویی نیز به شکل دیگری، روزگاری را در سمنان سپری کرده‌ام. مناره مسجد جامع و مسجد سلطانی به ما می‌گویند که سمنان، یک عقبه تاریخی دارد؛ عقبه‌ای که حراست از آن مهم است. من مهم‌ترین چالش پیش‌روی استان را ستاندن اصالت تاریخی از استان و تهی شدنش از منابع انسانی و مفاخر و نخبگان -از شاعران و پزشکان گرفته تا نقاشانی همچون آقای سعدالدین- می‌دانم. وقتی این مفاخر از میان ما می‌روند، طبیعتا امکان کسب فیض از محضرشان، از ما سلب می‌شود.

کمبود آب، از دست رفتن آرامش و تضعیف بافت تاریخی و باغات سمنان، از دیگر چالش‌هاست. عشق ما این بود که در کوچه‌باغ‌ها بگردیم. من در حوالی سال‌های ۸۲ و ۸۳ گهگاه از نزدیکی میدان امام حسین(ع) وارد این کوچه‌باغ‌ها می‌شدم و در نزدیکی میدان امام، بیرون می‌زدم. هرجا آب باشد آبادانی هست و مدیریت آب برای حفظ اصالت این باغات و کوچه‌باغ‌ها و طبیعت بکر آن و بافت تاریخی شکل‌گرفته پیرامون آن مهم است.

بی‌رسانه: پژوهش پیرامون چه موضوعی درباره سمنان، همچنان کنجکاوی شما را برمی‌انگیزد؟

سمنان، موضوعات جالب زیادی برای پژوهش دارد. میراث فرهنگی سمنان، از مواریث ناملموس گرفته تا تاریخ شفاهی، گستره وسیعی دارد. در استان سمنان، چندین موزه اعم از موزه‌های خصوصی تأسیس شده است؛ این یعنی خیلی‌ها به دنبال هویت از دست رفته هستند. تاریخ شفاهی، این‌جاست که اهمیت پیدا می‌کند. مادربزرگ مادری من، ترانه‌های فولکلور سمنانی بسیاری بلد بود و می‌دانید که که پایه زبان سمنانی و اصطلاحاتش، طنزآمیز است.

من دوست داشتم درباره این مسائل پژوهش کنم؛ اما این امر نیازمند صرف زمان و هزینه است.

بی‌رسانه: آیا وجهی از اندیشه وجود دارد که از دیدگاه شما ویژه مردم سمنان باشد؟

ببینید، به طور مثال اندیشه شیخ علاءالدوله سمنانی، در نوع خود، تأمل‌برانگیز است. مواردی نظیر آن هم وجود دارد. البته در دوران قاجار، از آن‌جا که نظر حاکمان تعیین‌کننده بود، مردم یا رعیت نیز تابع نظر حاکمان بوده‌اند. اما دبیرانی که در دهه‌های ۲۰ و ۳۰ به سمنان می‌آمدند و آموزش جوانان را دنبال می‌کردند، نخستین حلقه‌های فکری را شکل داده‌اند. افرادی همچون یغمائی و عبدالرفیع حقیقت نیز اندیشه ویژه خود را داشتند.

متأسفانه در سال‌های اخیر تفکرات برخی از اهل اندیشه همچون دکتر توکلی، بروز و ظهور عمومی نداشته است. امثال ایشان و آقای دکتر خیرالدین چقدر مجال ارائه اندیشه‌های خود را در قالب سلسله‌گفتارهای روتین ماهانه داشته‌اند؟ چقدر به این خواص، تریبون داده شده است؟ غالب مردم، درگیر رسانه‌هایی سطحی همچون صداوسیما و محتواهایی سطحی در اخبار و جُنگ‌های شبانه‌اند.

بی‌رسانه: اگر بخواهید حسب علائق شخصی، یک عنصر از مواریث معنوی استان سمنان را انتخاب کنید، انتخابتان چیست؟

من پژوهشگر ادبیات مکتوب و حوزه طنز بوده‌ام و جمع‌آوری تاریخ شفاهی شامل افسانه‌ها و لطیفه‌ها برایم جذاب است. گنجینه میراث فرهنگی سمنان اعم از سفال و سرامیک نیز برای من بسیار جالب است. ما در «کومه شه» فصل ویژه‌ای را به این موضوع اختصاص داده بودیم و به نظرم، هنوز هم جای کار بسیار دارد.

بی‌رسانه: اگر مسئول تور گردشگری جمعی از فرهیختگان ایران باشید و قرار باشد آن‌ها را به دیدار یکی از جاذبه‌های استان سمنان بیاورید، انتخابتان کجاست؟

آن‌ها را به میدان ارگ سمنان و استخر تاریخی نزدیک آن می‌برم. ما ارگ دیگری نیز در سمنان داشته‌ایم که در واقع دیوان اداری سمنان بوده و متأسفانه وقتی در دوران پهلوی اول، رضاشاه با هدف وارد کردن مدرنیته به کشور، کوشید که سیستم قاجاری و متعلقات آن را نابود کند، این ارگ و دروازه و برج و بارو نابود شده است. آقای سروش هاشمی، در جریان تألیف کتاب «آلبوم فتوگرافی ایالت قومس» توانسته بود یک فریم عکس از این ارگ را در آرشیو کاخ گلستان بیابد.

کاش همت می‌کردیم و ماکت این ارگ را می‌ساختیم. مهم‌ترین قصه‌های سمنان، حول ارگ و آب‌انبارها تعریف می‌شوند. نکته دیگری که می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که من در میانه دهه هفتاد، گهگاه به محلات سمنان می‌رفتم و تعزیه سمنانی تماشا می‌کردم. همسایه مادربزرگ مادری‌ام، ابوالفضل‌نامی بود که نقش شمر را بازی می‌کرد و به او در ترکیبی طنزآمیز «ابوالفضل‌شمر» می‌گفتند!

اگر در میدان ارگ، برای مخاطبان، تعزیه برگزار شود، بسیار جذاب خواهد بود؛ لزومی هم ندارد که تعزیه حتما در ماه محرم اجرا شود. این نمایش‌ها جزو عناصر هویتی ماست، همانطور که هویت ما در معماری تجلی پیدا می‌کند. بگذارید اشاره کنم که تقریبا روبروی مسجد آل‌محمد(ص) سمنان، خانه جالبی قرار داشت که آن را خراب کردند تا مسیری به خیابان مجاور گشوده شود!

این خانه، یکی از نمایندگان سبک معماری هشتاد سال قبل سمنان بود. نباید به بهانه ساخت پاساژ و راه یا به دست آوردن پول بیش‌تر، چنین خانه و خانه‌هایی را نابود کنیم. این چیزی است که آن را در یزد دریافته‌اند. در یزد ارزش ملک به آن است که حفظ شود و مثلا به یک اقامتگاه توریستی تبدیل شود. متأسفانه ما از درد نوکیسگی رنج می‌بریم! آن‌چه از این دست وقایع، اتفاق می‌افتد، مبتنی بر نیاز نیست، بلکه به اعتقاد من ناشی از نوعی بیماری است؛ بیماری تفاخر، خودبزرگ‌پنداری یا بی‌هویتی.

سمنان تا دو سه دهه قبل، ساختمانی مرتفع‌تر از دو طبقه نداشت اما امروز مثلا در میدان امام علی(ع)، یک غول ساخته‌اند! آیا این برج با هویت سمنان تناسبی دارد؟ قدم زدن در خیابان هویت‌مند منوچهری سمنان برای ما بسیار لذت‌بخش بود. سینمای مخروبه‌ای موسوم به سینماستاره نیز در آن حوالی وجود داشت. این، یکی از لوکیشن‌هایی است که من دوست دارم، قصه آن را برای دیگران تعریف کنم. خلاصه، باید نگران از دست رفتن هویت باشیم.

بخش دوم این گفتگو به زودی منتشر می‌شود.

نوشته ما از درد نوکیسگی رنج می‌بریم! اولین بار در پایگاه خبری تحلیلی بی رسانه. پدیدار شد.

Shares: